سلااااااااام دوست خوبم عنوان وب من خاطرات من , من خودم اخر هفته ها اتفاق خوب یا بدی که تو طول هفته برام میوفته رو مینوسم . خوشحال میشم تو قسمت کامنتا توام خاطره ای از هفته ات رو با متن یا عکس بزاری هم بر هممون جذابه هم واقعا ی خاطره ای از دوستامونه
داد رنگی ها همه مشغول بودند به جز مداد سفید، هیچ کس به او کار نمیداد ،همه میگفتند : تو به هیچ دردی نمیخوری یک شب مداد رنگی ها تو سیاهی شب گم شده بودند ، مداد سفید تا صبح ماه کشید مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچیکتر شد ، صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد .... به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم نباشیم ......
سلاااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااام دوست عزیزم